به نام خدای زندگی خدای مهرو امید خدای گلهای سپید دختره نازم زهرای من این وبلاگ رو واست درست کردم تا هیچ وقت زیباترین لحظه زندگیم که تولد تو باشه از یاده کسی نره دختره گلم بدون همیشه همیشه من و بابا عاشقتیم و هر کاری میکنیم تا خوشبخت و خوشحال باشی خاطره بارداری دوروز از ماه رمضون میگذشت مرداد ماه بود نمیدونم چرا حس کردم یه نی نی کوچولو تو دلم دارم رفتم ازمایش دادم و دیدم بععععلهههههه جواب مثبت بود و من و بابا علی نی نی دار شدیم حسه خوبی بود البته همراه با ترس که نکنه دباره این نی نی رو هم از دست بدم رفتم دکتر و خداروشکر همه چی خوب بود تا اینکه بعله ویاره مامانی شروع شد تحوع های شدیدی داشتم خیلی اذیت میشدم ولی خداروشکر زیاد طول ...