خاطره 92.4.23
اخ دخملی چی بگم که دو روزه امونمون رو بریدی مادر همش گریه میکنی امروزم که اصلا خوب شیر نخوردی نمیدونم مشکلت چی بود ولی همش ابریزش دهان داری و دست و بالمون رو میخوری فکر کنم لثه هات میخواره اینم عکسش که داری دسته بابایی رو میخوری بالاخره با کلی گریه ساعت 10.30 خوابت برد
اینم چند تا دیگه عکس انشااله از این به بعد واست خاطراتت رو مینویسم گل مامان
اینجا هم رفتیم یه دوری بزنیم کلمون هوا بخوره که اول غر غر کردی و بعدش خوابت برد
این عکس هم ماله چند روز پیش بود که بغل خاله سمیه خوابت برد
اینارو هم یه شب که من و شما تنها بودیم ازت گرفتم از سره بیکاری بود دیگه مادر
قربون خندت برم الهی همیشه لبت خندون باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی